۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۶, سه‌شنبه

جنبش زنان و نظام سرمایه‌داری (1)



از زمانی که سرمایه‌داری برای بقای خود و تولید هر چه بیشتر ارزش اضافه زنان را نیز مجبور به فروش نیروی کار خود کرد و از طرفی هم زنان طبقه کارگر به دلیل کاهش شدید دست مزد همسرانشان تن به این بیگاری اجتماعی دادند پدیده جدیدی در جنبش زنان - که تا آن مقطع بیشتر مربوط به زنان طبقات دارا بود- شکل گرفت و آن جنبش آزادی‌خواهانه زنان طبقه کارگر بود. جنبشی که تا به امروز ادامه دارد و به مرزبندی‌های جدی‌ای با فمینیسم بورژوایی دست‌یافته است. جنبشی که نه‌تنها مانند فمینیسم خواهان حقوق و آزادی‌های برابر با مردان است بلکه بسیار فراتر از آن قصد دگرگونی مبانی اقتصاد و سیاست جوامع بورژوایی را دارد.
در این میان انقلاب اکتبر نقطه‌ی عطف تاریخی مهمی بود. انقلابی که خواهان بیشترین برابری و آزادی برای زنان و رفع هرگونه تبعیض جنسیتی بود. این‌ها آرمان‌های انقلاب اکتبر بود مستقل از اینکه در آینده چه میزان تداوم پیدا کرد و به چه سرنوشتی منجر شد؛ اما نفس این تحول در سطح توقع بشریت در سراسر جهان تأثیرگذار بود تا جایی که دولت‌های محافظه‌کار غربی هم ناچار به انجام رفورم‌هایی در این زمینه شدند و پس از آن جنبش زنان عملاً وارد فاز جدیدی از خواست‌ها و تعرضات شد. معلوم شد که نظام سرمایه‌داری اساس و منشأ همه نابرابری‌ها در سطح اجتماع ازجمله نابرابری جنسیتی است. در این میان مذهب و ناسیونالیسم و سایر ایدئولوژی‌های مردسالارانه و عقب‌مانده در خدمت سرمایه و ابزار توجیه و تحمیل نظام نابرابر موجود عمل کرده‌اند.
اما در هر صورت و در تمامی نقاط دنیا مهم‌ترین راه برون‌رفت از شرایط موجود جمع شدن به زیر پرچم اعتراض طبقه کارگر و پذیرش تبیین این طبقه از آزادی زنان است. در این راستا ایجاد تشکل‌های زنان و طرح خواست‌ها و مطالبات برحق جنبش از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. مبارزه برای آزادی و رهایی زنان نیز مانند سایر عرصه‌های مبارزاتی بدون تشکل و آگاه گری و مبارزه سازمان‌یافته نتیجه‌ای نخواهد داشت. رفع تبعیض جنسیتی و ساختن جامعه‌ای آزاد و برابر تنها از عهده جنبش آزادی‌خواهانه زنان مبارز و انقلابی کمونیست برمی‌آید. برقراری یک نظام سوسیالیستی به رهبری طبقه کارگر تنها تضمین موجود برای رفع تمامی اشکال ستم و نابرابری ازجمله در عرصه رهایی زنان است.
امروزه زنان در تمامی کشورهای جهان ازجمله پیشرفته‌ترین جوامع سرمایه‌داری مورد ستم و نابرابری قرار می‌گیرند و جنبش آزادی‌خواهانه زن برای رفع این تبعیضات ادامه دارد؛ اما داستان در کشورهای عقب‌مانده و مذهب زده ازجمله ایران حکایت دیگری است. زنان ایران با شرایط و مشکلات خاصی دست‌ به‌ گریبان هستند که کار مبارزه چه در استراتژی و چه در تاکتیک را برای آن‌ها به مراتب مشکل و پیچیده‌تر می‌کند. در مقاله بعد سعی می‌کنم مشخصاً به تاریخ و عملکرد جنبش زنان در ایران بپردازم.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۴, یکشنبه

حمله راسیسم به اتباع افغانی



به این خبر توجه کنید: یک‌بار دیگر دستان جنایتکار ناسیونالیسم، مذهب و سرمایه در همدستی با یکدیگر فاجعه‌آفرین شدند. بنا به گزارش یک شاهد عینی از روستای نظام‌آباد قزوین روز گذشته گروهی از اراذل‌واوباش چماق‌دار، کارگران و دهقانان افغان ساکن این روستا و خانواده‌های آنان را با چوب و چاقو مورد حمله قرار داده، خانه‌ها و موتورهای آنان را به آتش کشیده، نزدیک به ۵۰۰ الی ۶۰۰ تن از احشام آنان را سر بریده و زنان و دخترانشان را مورد تجاوز جنسی قرار داده‌اند. هم اکنون این خانواده‌های آسیب‌دیده همراه با کودکان و فرزندانشان در خیابان‌ها بدون سرپناه، غذا و وسایل لازم برای حفاظت خود بسر می‌برند.
باز هم ناسیونالیسم و راسیسم اسلامی فاجعه می‌آفریند. اولین بار نیست که جنایتی رخ می‌دهد و دستگاه حاکم فرافکنی کرده و آن را به گردن افغان‌ها می‌اندازد تا شاید بدین روش نقش خود و جامعه‌ای که ساخته است را کمرنگ تر کند. یادمان هست که در مورد ماجرای خفاش شب چه بلبشویی راه انداختند. ابتدا اعلام کردند که وی افغان است و در پی این خبر موجی از جنایت و ضرب و شتم علیه افغان‌ها به راه افتاد که صدایش را هم در نیاوردند و تازه پس از مدتی بود که معلوم شد جانی متولد خاک پاک ایران است. در تعلیل یک جنایت همه عوامل علمی جامعه‌شناسانه و روان‌شناسانه را رها کرده و کلیت جنایت را به پای قومیت و زبان مجرم می‌نویسند. این جوهره قضایی نظام ناسیونالیستی اسلامی ایران است؛ اما از ظواهر پیداست که این اتفاق هم مانند بسیاری اتفاقات مشابه به دست یک ایرانی رخ داده است. حالا بیاییم فرض کنیم مجرم برای مثال اهوازی است آیا این مجوزی می‌شود که بریزند و همه اهوازی‌های ایران را کتک بزنند و جنایت را به اهوازی بودن مجرم ربط بدهند؟ یا اگر این جنایت فرضی در اهواز اتفاق افتاده باشد و جانی اهل یکی از محله‌های اهواز برای مثال حصیر آباد باشد آیا اهوازی‌ها می‌ریزند و همه اهالی محله را کتک می‌زنند؟ این سیر را می‌شود تا حد کوچه و ساختمان و آپارتمان محل سکونت مجرم هم ادامه داد. می‌بینید چقدر مضحک است؟ ملامت کردن تمام ساکنین ساختمانی که یکی از اهالی آن مرتکب جرمی شده است؟ هیچ کس چنین قضاوت مسخره‌ای نمی‌کند. هیچ کس نمی‌گوید اهالی فلان ساختمان همگی مجرم‌اند. در مورد شهر و کشور و ملیت مجرمین هم عیناً همین منطق صدق می‌کند؛ اما همه می‌دانیم که مسئله به این سادگی‌ها هم نیست. دست‌هایی پشت پرده در کارند و در این موارد احساسات ناسیونالیستی مردم را باد می‌کنند. در مورد خبری که خواندید رئیس و اعضای شورای دهداری این وظیفه را به عهده گرفتند. مردم هرگز به صورت خودجوش تصمیم نمی‌گیرند دست به چنین جنایتی بزنند. این بورژوازی حاکم است که برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت می‌گوید کار، کار افغانی‌هاست. با این منطق می‌خواهند بگویند ما مقصر نیستیم. به دولت و سیستم آموزشی و فرهنگ عقب‌مانده ما ربطی ندارد. مجرمین از ما نیستند. بریزید و بزنید و تجاوز کنید و نابود کنید. این سیستم جرم‌شناسی آریایی-اسلامی حاکم بر ایران در قرن بیست و یکم است.
باید علیه این وضعیت به پا خاست و ضاربان را مورد محاکمه قرارداد و بدون توجه به ملیت و زبان مجرمین در پی اصلاح آن‌ها برآمد. باید جلوی تکرار چنین فجایعی را بگیریم.***

کمپین پاهایت را جمع کن

در خبرها آمده است که تعدادی از زنان در ترکیه دست به ایجاد کمپین اینترنتی جالب‌توجهی زده‌اند. مضمون این کمپین اعلام اعتراض به رفتار برخی از مردانی است که در جامعه و به خصوص در وسایل نقلیه عمومی زنان را مورد اذیت و آزار قرار می‌دهند. برای مثال مردانی که با طرز نشستن خود جا را بر زنان تنگ کرده و سعی می‌کنند با آن‌ها تماس فیزیکی برقرار کنند. این کمپین با عنوان‌های ”باز کردن پاهایت را متوقف کن“ و ”جای من را اشغال نکن“ در شبکه‌های اجتماعی فراخوان و سازمان‌دهی شد.

 مستقل از اینکه این عمل در سایر کشورهای اروپایی و غیرمذهبی چقدر شایع است و در آن کشورها چقدر به تمایلات جنسی خاص بعضی از مردان مربوط می‌شود، این پدیده در ایران و دیگر کشورهای اسلام زده معنی متفاوتی دارد. در این کشورها به دلیل محدودیت رابطه دو جنس مخالف و آپارتاید جنسی که از کودکی بر مردم تحمیل می‌شود، نوع تمایلات جنسی عجیب و بعضاً غیرقابل درکی را به بار آورده است. مردان و زنانی که از کوچک‌ترین تماس و رابطه جنسی با یکدیگر منع شده‌اند و هرگز معنای روابط آزاد و انسانی را درک نکرده‌اند، طبیعی است که از هر فرصتی برای ارضای نیازهای طبیعی خود بهره می‌جویند. در اتوبوس و تاکسی، در صف سینما و مکان‌های شلوغ، به هر زحمت و ضرب و زوری سعی می‌کنند دستی به جنس مخالف برسانند. اسلام و قوانین عمیقاً عقب‌مانده مذهبی، برخی از مردان را به بیماران جنسی تبدیل کرده است و در مقابل زنان در این جوامع هیچ‌گونه امنیت جسمی و روانی ندارند. زنی که هر روز برای کار یا تحصیل از خانه خارج می‌شود پیه بسیاری از این رفتارها را به تن خود می‌مالد و هر شب با مجموعه‌ای تصاویر و خاطرات سیاه آن روز به خواب می‌رود؛ اما با تمام این شرایط ضد انسانی و ناامن شاهدیم که زنان ایران عقب ننشسته‌اند و تسلیم نشده‌اند. آن‌ها در تمام زمینه‌ها مشغول به فعالیت هستند و با حضور خود در اجتماع عملاً هر روز مشغول مبارزه با حکومت و مذهبی هستند که باعث و بانی ایجاد و ادامه چنین شرایط جهنمی است. دختران و زنان ایران هم می‌توانند با انجام چنین حرکات جمعی و اعتراضی مخالفت خود را اعلام کنند. کاری که هر روزه با نوع پوشش و ظاهر خود مشغول به انجام آن هستند؛ اما سازمان‌یابی و ایجاد کمپین‌های اعتراضی در اینترنت با توجه به خفقان حاکم بر جامعه ایران می‌تواند بسیار کارساز و کارگشا باشد.***