۱۳۹۳ اردیبهشت ۹, سه‌شنبه

جایگاه زن در سرمایه داری و مذهب 1

در تمام صورتبندی‌های اقتصادی پیشاسرمایه‌داری و پس از سقوط جوامع مادرسالار (Matriarchal)شاهد ظهور و عروج تفکرات مردسالارانه در کنار رشد نقش مذهب در جوامع بشری بوده‌ایم. همزمان با سیر اضمحلال جوامع کمون اولیه و مبتنی بر مالکیت جمعی بشر بر ابزار ابتدایی تولید و پیدایش پدیده ارزش اضافه در اشکال نوپای آن، مذهب نیز به عنوان نهادی برای دفاع از طبقات تازه شکل گرفته‌ی دارا، و نقش محوری مرد در خانواده پا به عرصه ظهور می‌گذارد.

با بسته شدن اولین نطفه‌های جامعه‌ی مبتنی بر برده‌داری، مردان به دلیل قدرت بدنی بیشتر مورد توجه نظامهای حاکمه و برده‌داران قرار گرفتند و زنان صرفا به عنوان کنیز و گاها در کنار جنس اصلی مورد معامله یعنی مردان به فروش می‌رسیدند. از اینجا نقش مذهب به عنوان توجیه‌کننده وضع موجود و دفاع از سیستم برده‌داری عملا وارد فازی از دفاع از مرد به عنوان جنس برتر می‌شود و نقش مرد به عنوان عامل عمده تعیین‌کننده اقتصادی برجسته می‌شود. از آن زمان تا کنون با اینکه اشکال متنوعی از جوامع مبتنی بر مزدبگیری و استثمار فردی روی کار آمده و از بین رفته‌اند اما کماکان لبه تیغ تیز مذهب بر گردن طبقه مورد استثمار و مخصوصا زنان به عنوان جنس درجه دوم احساس می‌شود. با اینکه امروزه و در جوامع پیشرفته سرمایه‌داری غرب، زنان تا حدود زیادی توانسته‌اند پا به پای مردان در تولید اجتماعی نقش عمده‌ای ایفا کنند و اساسا سرپرستی بسیاری از خانواده‌ها به عهده زنان است اما هنوز هم نابرابری در تمام شئون و سطوح میان زنان و مردان به عینه به چشم می‌خورد.

این نابرابری تا جایی در متن جوامع سرمایه‌داری رخنه کرده است که خواست دستمزد مساوی در مقابل کار مشابه با مردان از اصلی‌ترین خواست‌های زنان شاغل است. طبیعی است که این اوضاع در کشورهای عقب مانده و مذهب زده به مراتب اسفناک‌تر است.

در مقالات بعد سعی دارم بیشتر به تلاش زنان در مقابل این ستم طبقاتی در طول تاریخ و نقش جنبش آزدایخواهانه زنان و دستاوردهای آن بیشتر بپردازم.



۱۳۹۳ اردیبهشت ۲, سه‌شنبه

جایگاه زن در جامعه سرمایه‌داری

جایگاه زنان در دنیای سرمایه‌داری هنوز جایگاهی است که زن در آن از کمترین حقوق برخوردار است. این جایگاه بنا بر کشوری که زنان در آن اسکان دارند تا حدودی فرق می‌کند اما در نهایت امر تمامشان با یک سری مسائل و مشکلات دست به گریبان هستند. در اروپای غربی و مخصوصا کشورهای اسکاندیناوی با اینکه از لحاظ جایگاه، زن و حقوقی که برای زنان قائل هستند جزو کشورهای اول دنیا هستند اما باز هم زنان مورد ظلم و ستم و بی‌حقوقی قرار دارند و نمی‌توانند احساس امنیت 100% داشته باشند. در این مقوله آمار و ارقام حرف اول را می‌زند اما در اینجا بحثی از آن را به میان نمی‌آوریم چون آمار و ارقام مورد صحبت ما نیست و همیشه هم کاملا قابل اعتماد نیست. نه به این معنا که دروغ می‌گویند، نه، به این دلیل که مشکلاتی که زنان جوامع با آن دست به گریبان هستند همیشه گزارش نمی‌شود و بسیاری از زنان به دلایل گوناگونی که به آن خواهیم پرداخت لب از لب باز نکرده و گاهی حتی خودشان نمی‌دانند که این مشکلات ناشی از بی‌حقوقی در کشورشان است.
زنان در جامعه سرمایه‌داری صرفا نباید مورد تعرض، خوشونت و یا تجاوز قرار بگیرند تا بتوان پی به مشکلات و فشارهای روحی آنان برد. زن در جامعه آزادی که شعارش، «حق با زنان است» می‌باشد هم مورد شدیدترین فشارهای روحی و جسمی است. زنی که قدرت دفاع از خود را در مقابل حرف همسر یا امر و نهی همسر خود ندارد، زنی که در این جامعه شاغل است و از ترس از دست دادن شغلش باید چند برابر توانش کار کند و از قرار معلوم حتی دستمزدی که برای مردان همکارش در نظر گرفته شده، نمی گیرد، زنی که با توجه به روحیات و قدرت جسمانیش مجبور است مدیریت زندگی را به دست بگیرد و ... اینها تماما بیان کننده این حقیقت هستند که زن در جامعه سرمایه‌داری هنوز زن است و نگاهی که حکومت و مردم به او دارند نگاهی غیر انسانی است. در کشورهای پیشرفته و امن دنیا هم با کمی تفاوت این امر همانطور که گفتم صادق است اما راه حل این قضیه چیست؟
تا زمانی که زن به عنوان یک کالای تجاری در دنیا مطرح است و تا زمانیکه زن و وظایف زنانه‌اش در فرهنگ و عرف جامعه در ذهنها وجود دارد، تا زمانیکه فروش یک کالا بسته به تبلیغی که می‌کند دارد و در آن تبلیغ حضور یک زن نیمه برهنه، زیبا و خوش اندام تا حدود زیادی تضمین کننده فروش بهتر کالاست، نمی‌توان انتظار داشت که نگاه مردم عادی نیز به زن تغییر کند. تا زمانیکه نگاه مردان یک جامعه به زن و جسم وی نگاهی خریدارانه است و این مستقیما به فرهنگ جامعه سرمایه‌داری بر می‌گردد، نمی‌توان انتظار چیزی غیر از این را داشت. مشکل اول که همان جامعه سرمایه‌داری است تا زمانی که وجود دارد و با موشکافی روانی مردم یک جامعه برای تاثیرات خود استفاده کرده و نگاه و تفکر آنها را آنگونه که خودش می‌خواهد تغییر می‌دهد و مردم یک جامعه بدون اینکه خود بدانند آنگونه نگاه می‌کنند که حکومت سرمایه‌داری می‌خواهد، نباید لحظه‌ای از اعتراض و مبارزه عقب نشست. تا زمانیکه جامعه سرمایه‌داری وجود دارد، راسیسم، ظلم علیه کارگر، تبعیض جنسیتی، تجاوز، کودک آزاری و میلیون‌ها مشکل دیگری که امروزه وجود دارد پا برجا خواهد بود اما در هر کشوری متناسب با خودش.
البته این امر حائز اهمیت است که با توجه به مناسبات جامعه سرمایه‌داری، مردم آزادی‌خواه در مقابل این مهم ساکت ننشسته‌اند و مبارزات خود را در سطحی وسیع و چشمگیر ادامه می‌دهند. بسیاری از حقوقی که در برخی از کشورها در حال حاضر شاهد آن هستیم نتیجه مبارزات انسان‌هایی است که از شرایط و مناسبات جامعه رضایت نداشته و هر کدام در حیطه و زمینه‌ای که در آن مورد ظلم قرار گرفته و یا شاهد آن هستند دست به اعتراض زده‌اند. حقوق و رفاهی که در این کشورها تا حدودی مورد قبول واقع شده به دلیل انسانی بودن حکومت نیست، بلکه نتیجه همین مبارزات انسان‌های آزادیخواه است که به طور قطع جامعه سرمایه‌داری را مجبور به پذیرش برخی از این امور کرده است و بدون شک این پایان مبارزات نیست و نخواهد بود. این مبارزات همانگونه که شاهد هستیم هر سال آنقدر وسیع‌تر و گسترده‌تر می‌شود که هیچ بعید نیست همین مبارزات که باعث به چالش کشیدن نفس کاپیتالیسم است باعث بروز انقلاباتی شود که منجر به نابودی سرمایه‌داری شود.
زنان با توجه به شرایط و مشکلات عدیده‌ای که دارند هرگز این صحنه را خالی نکرده‌اند و با شور هر چه تمام‌تر در حال مبارزه‌اند و مردان آزادیخواه نیز در کنار زنان دست به مبارزه زده‌اند.

در این مقاله به طور کلی به زنان و رابطه کاپیتالیسم با بی‌حقوقی زنان پرداختم و سعی دارم در مقالات بعدی به مشکلات جزئی‌تر زنان در کشورهای مختلف بپردازم. 

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱, دوشنبه

وضعیت ایران و رفتارهای انتقام جویانه حکومت درمانده جمهوری اسلامی ایران.

بررسی شرایط و اوضاع ایران کاری بس پیچیده شده. حکومت تنها به دنبال تثبیت شرایط خود است زیرا در این روزها شاهد مبارزاتی در داخل و خارج ایران برعلیه خود بوده که لرزه بر اندام نظام انداخته. کمپین نجات ریحانه و به دنبال آن خانواده مقتولینی که قاتلان را بخشیدند و مانع اعدام آنان شدند، در پی این اتفاق وسیع دولت یکه خورده و دست به اعدام شش افغانی ایرانی تبار زد و این پیام را داد که اگر شما می بخشید من باز اعدام می‌کنم. در ادامه پنجشنبه شب خونین را رقم زد و بدون هیچ دلیلی به 32 زندانی سیاسی حمله کرد و اموال آنان را نابود کرده و آسیب‌های جدی به این زندانیان وارد کرد و بدون کوچکترین درمانی آنها را به انفرادی و بند 240 اوین منتقل کرد. خانواده‌های زندانیان سیاسی در این چند روز گذشته دست به تجمع اعتراضی زده و فردا دوشنبه اول اردیبهشت نیز در مقابل قسمت ملاقات زندان اوین به اعتراض خود ادامه خواهند داد. این در حالی است که به فاصله یک روز خامنه‌ای درباره نابرابری زن و مرد سخن می‌گوید و روز بعد روحانی به تایید برابری زنان با مردان. حکومت اسلامی خود را در شرایطی بسیار بد قرار داده و با رفتارهای وحشیانه خود درست در مقابل مردم قرار گرفته. کشور ایران دارای دو جناح مشخص شده. حکومتیان و مردم. مردم به طور بسیار سازمان یافته در هر زمینه‌ای دست به اعتراض می‌زنند و ساکت نمی‌نشینند. 
بحران‌های وحشتناک اقتصادی و تورم، کم بودن دستمزدها، رفتار وحشیانه با کارگران و مردم عادی و ... شرایط وخیمی است که ایران و مردم ایران با آن دست به گریبانند و حکومت خود را در وضعیتی بسیار بغرنج قرار داد. مردم ایران با شرایط وحشتناکی روبرو هستند و آنقدر ندارند که دیگر هیچ چیز برایشان مهم نیست. اتفاقی که در پنجشنبه خونین افتاد نشان از استیصال این حکومت دارد. به هر طریق می‌خواهد ایجاد رعب و وحشت کند اما اکنون با کارهای وحشیانه‌اش تنها برای خود و سیستم ضد انسانی و فاشیستی خود رعب و وحشت ایجاد کرده. با اتحاد بین مردم،خبرها به سرعت نور پخش می‌شود و دست این حکومت جلاد روز به روز بیشتر رو می‌شود. این روزها شاهد این مهم هستیم که هرچه اتحاد مردم چه در داخل و چه در خارج بیشتر می‌شود، اتحاد بین حکومتیان در حال زوال است. با اینکه شرایط بسیار سختی برای مردم ایران و زندانیان سیاسی است و به طور کلی زندانیان است اما با دیدن این اوضاع اسفناک بسیار خوش‌بین هستم که این رژیم در حال کندن گورش با هزار دستان خودش است. 
از تمام مردم آزادیخواه میخواهم که در کنار هم و بطور سازمان‌یافته به این اعتراضات ادامه دهیم و بیش از پیش پایه‌های سست این نظام فاشیستی را بلرزانیم تا بزودی فروبریزد و مردم ایران نیز بتوانند طعم آزادی را بچشند.
به امید سرنگونی نظام فاشیستی و ضد انسانی جمهوری اسلامی ایران

۱۳۹۳ فروردین ۲۹, جمعه

سلام و درود

با سلام خدمت رفقا و دوستان عزیزم. 
من به دلیل اینکه در وبلاگ خود در بلاگفا خیلی احساس خوبی نداشتم و به پیشنهاد رفقا این وبلاگ را درست کردم. امیدوارم بتوانم هر روز مطالبی را برای شما دوستان بنویسم و شما هم شریک مطالب من باشید و نظرات خود را بدهید. 

۱۳۹۳ فروردین ۲۸, پنجشنبه

پناهندگی و مسیحیت

برای هر ایرانی که وارد کشورهای اروپایی می‌شود و خواهان پناهندگی است، معمولا اگر از قبل دیدگاه و ایدئولوژی خاصی نداشته باشد مسیحیت کیسی است که به آنان پیشنهاد می‌شود و آنها را مجبور به قبول دین مسیحیت می‌کنند .البته ناگفته نماند که بسیاری از ایرانیان، مسیحیت را نمادی از فرهنگ مدرن غربی می‌دانند و به اصطلاح برای غربی شدن این گزینه را انتخاب می‌کنند اما رفتاری که کلیسا با این افراد دارد کاملا غیرانسانی و به دور از  انصاف است. کلیسا با بیان این نظر که مسیح پسر خداست در ابتدا با برخوردی پدرانه و پشت نقاب یک دستگاه مذهبی پر از مهربانی پناهجویان را جذب خود کرده و سپس رفتارهایی را با آن ها انجام می‌دهد که باورش بسیار سخت است. کلیسا از این پناهجویان به عنوان ابزاری تبلیغی استفاده می‌کند و آنان را وادار می‌کند که کارهایی در این جهت انجام دهند. با کوچکترین خطا آنها را مجبور به اعتراف کرده و آنان را در درون یک تابوت بایدها و نبایدها قرار می‌دهد. در صورت سرپیچی از دستورات آنها را تهدید کرده که اقامت آنان را کنسل و یا تاییدیه به آنها نمی‌دهد. بسیار شگفت‌انگیز است که مدام از شیاطینی که در روح این انسانهای فریب خورده است سخن می‌گوید و در تمامی امور این افراد دخالت دارد
مذهب به هر شکل و به هر اسمی، مذهب است. تمام مذاهب یک حرف را می‌زنند اما با جمله‌بندی‌هایی متفاوت. تمام آنها خواهان ترس از نیروی برتری به نام خدا هستند تا انسانها همیشه بترسند و مطیع اوامر صاحبان مذهب باشند. مذهب یک صنعت است برای ایجاد درآمد. مذهب یک دست آویز است برای استفاده و سوءاستفاده از انسانهایی ساده و فریب‌خورده. این صنعت وسیع که مسیحیت یکی از بزرگترین آن ها است با بیان اراجیفی وحشت‌زا انسانها را فریب داده و از مغز، پول و عدم اعتماد به نفس آنان استفاده می‌کند. مسیحیت در هر قسمتی از جامعه سرمایه‌گذاری کرده و انسانها را به صلیب فریب و ریا کشیده. از هر چیزی برای جذب و جلب و شست‌ و شوی مغزی انسانهای درمانده استفاده می‌کند. این باور کردنی نیست که انسانهایی که از کشوری تحت حاکمیت اسلام آمده‌اند، یکبار دیگر گول فرقه مذهبی دیگری را بخورند که دست کمی از اسلام ندارد.
مذهب به طور کلی یک دروغ بزرگ است که انسانها را با آن به قهقرای حماقت می‌برند. بسیاری از انسانها هستند که در دل خود احساس نیرویی را می‌کنند و اسم آن را خدا و مذهب خویش می‌گذارند. اما این احساس قلبی که تنها به دنبال خوبیهاست انسانیت درون آدمی است اما آنقدر از بچگی در گوشمان اسم خدا را آورده‌اند که باورمان شده. مذهب به زودی دستش برای همه رو می‌شود، همانطور که تا کنون بسیاری از انسانهایی که انسانیت درونی خود را شناخته‌اند از باور به مذهب روی گردانده و حقیقت امر را فهمیده‌اند.
پناهجویانی که به خاطر فشارهای وحشتناکی که در ایران از جانب اسلام کشیده‌اند و به کشورهای پیشرفته مهاجرت کرده و تقاضای پناهندگی کرده‌اند با انتخاب مذهبی چه بسا عقب مانده تر از اسلام، اینجا را نیز برای خود تبدیل به جهنم خواهند کرد. من از پناهجویان ایرانی سخن می‌گویم به این دلیل که ایرانیان خود در کشوری مذهب‌زده زندگی کرده‌اند و از مذهب اسلام گریزان بودند. برخی با ورود به کشورهای اروپایی به سراغ مذهب مسحیت  می‌روند چون همانطور که قبلا هم گفتم برای این‌ها  مسیحیت گویی نشان‌دهنده فرهنگ مدرن و  غربی است  این در حالی است که خود ساکنان و شهروندان کشورهای اروپایی اکثرا غیرمذهبی هستند و تقریبا اکثریت آنان اعتقاد به هیچ مذهب و خدایی ندارند.


زندگی ریحانه، زندگی ما

همانطور که در این روزها شاهد اعتراضات گسترده از جانب تمامی انسانهای آزادی خواه بودیم و فریاد نه به اعدام و مبارزات مربوط به آن را دیدیم باید بگویم ریحانه نماد تمام زنان و دخترانی است که به سادگی در جامعه و حکومت ناامن ایران، میتوانند مورد تجاوز قرار بگیرند. این اتفاق برای هر کدام از ما زنان ممکن است اتفاق بیفتد اما نکته اینجاست که در هر صورتی زنان مورد تجاوز در حکومت اسلامی گناهکار هستند و محکوم. اگر تن به تجاوز دهند، در جامعه محکوم به زنا هستند و حکمشان سنگسار و اگر از شرف خود و حق خود دفاع کنند، قاتل شناخته و محکوم به اعدام و طناب دار. بنابراین یک زن در این موقعیت چه باید بکند؟ اتفاقی که برای ریحانه افتاد، یک اتفاق بسیار معمول است و کاری که ریحانه کرد، کاری بود که هرکدام از ما ممکن بود انجام دهیم. زنده ماندن ریحانه و تلاش و مبارزه برای نجات زندگی ریحانه فقط و فقط نجات جان یک انسان مشخص نیست. درکنار نجات جان ریحانه و مبارزه برای او، این مهم قرار دارد که نجات ریحانه، نجات زنانی است که در جامعه نا امن ایران هر لحظه ممکن است مورد این حقکشی قرار بگیرند. احتمالا موافقین اعدام ریحانه این تز را دارند که با اعدام نشدن یک قاتل، جامعه ناامن تر میشود و من در پاسخ به این نوع موجودات میگویم، اگر ریحانه نجات یابد مردان حیوان صفت، کمتر به خود اجازه و جرأت خواهند داد که زنان را که در آن حکومت ضد انسانی از هیچ حقی برخوردار نیستد، مورد تجاوز و آزار جنسی قرار دهند.
 به امید نجات ریحانه، سمبل نجات زنان در حکومت ضدزن ایران